بهانه تو را میگیرد دلم
صبح یک بار
ظهر یک بار
!شب هزار و یک بار
بهار، تویی...
ذوق همهی این پنجرهها
تویی
و شوق این درهای باز!
در دلم دلی است
که هزار بار بیشتر از من
برای تو دلتنگ است!
باختهام دلم را به تو؛
چون گنجشكي كه
آشيانهاش را به طوفان!
نام مرا بگذار باد؛
بگذار به بوی تو
آرام بگيرم!
پاييز درد بي درماني است
هميشه مرا به ياد تو مي اندازد؛
دنياي بي رحمي است!
اجازه بده دلتنگت بشوم
مثل دلتنگی زمین
برای ابر برای باران برای تو!
جانم پر از «دوستت دارم»هاست
از شادی با تو بودن لبریزم؛
این گریه شاهد است!
نه ماه در آسمان
نه خیال روشنی در ذهن
شب بویی کاش!
همیشه تو بهانه ای
که جهان را هزار باره دوست بدارم
همیشه تو بهانه ای که همه را و همه را...
*عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست... {سعدی}
سهم من از تو
پروانه ای است کوچک و آبی
که روی قلبم نشسته است
باشی دلتنگم
نباشی دلتنگترم
قلبم چه کوچک است!
شب که می شود
باد از هزار سو که نام تو را می خواند
نام من می شود نبودن؛ نام من می شود گریه!
قلب من پرندهای است
آوازی
جز نام تو نمیداند!
پیامکها هیچ نمیفهمند
نه از این عشق
نه از این دلتنگی هزار ساله!
بی خوابی؛
در حیاط خانه
شب بویی کاش!
دور تو میگردم
در هر ثانیه از هر دقیقه از هر ساعت از هر روز و هر شب
چنان که زمین؛ بی وقفه به دور خورشید!
|
||
|
||
|
||
مشخصات تکمیلی: (كاغذ گرافت) |
کتاب فروشی سحر هم کتاب را دارد!
آدرس : خیابان انقلاب. روبروی درب اصلی دانشگاه تهران. نرسیده به خیابان دانشگاه، پلاک ۱۳۳۶
برگی هستم غمگین
جدا افتاده
از درختی که تویی
از تو
به آغوش تو
میگریزم!
باران گرفت
زنده شدی از میان هزار سال خاطره
خیس شدم از عطر بودنت!
چشم تو پاییز است
جز ویرانی قصدی ندارد
جز ویرانی کاری بلد نیست!
میدانم
ایمیلت که برسد
پیش از آن که بخوانم
گریه خواهم کرد!
میدانم
پاییز که بیاید
باد ِسرد که بوزد
گریه خواهم کرد
بی تو!
میدانم
ابرها که بیایند
باران که ببارد
گریه خواهم کرد
بی تو!